تعریف دوباره سینما
سینما در ایران به شکل یک موجود ناقص الخلقه و کریه المنظر متولد شد. ورود هنر هفتم به کشور ما، یک ولادت نامیمون بود. همچنان که در جهان نیز به طور اکثر و اغلب این گونه بوده است. اما سینما بدترین آغاز ممکن را در ایران داشت. این رسانه شگرف که بشریت را مجذوب و مفتون جادوی بی نظیر خودش کرد، در این سرزمین با دست های پلیدی به عمل آمد. همین قدر کافی است که بدانیم برای اولین بار دستگاه سینما توگراف در حین بسته شدن خفت بارترین قراردادهای استعماری علیه ملت ما به ایران راه یافت و سینما در آن زمان نقشی جز این نداشت که ابزار خوشگذرانی همان ایران فروشان باشد.
سازندگان اولین فیلم هاو سینماها در کشور نیز عده ای از تبهکارترین عناصر نفوذی بدخواهان ایران و ایرانی بودند، اسناد تاریخی موجود این را به ما می گوید؛ این ها واقعیاتی تلخ و شرم آور درباره هنر عجیب و عزیز سینما در این مرز و بوم است. امثال میرزا ابراهیم خان صحاف باشی، آوانس اوگانیانس، عبدالحسین سپنتا، اسماعیل کوشان و ... نامردمانی بودند که نامشان به پستی در تاریخ ثبت شده است. از بد روزگار همین ها بودند که سنگ بنای سینما در ایران را گذاشتند و بالا بردند. به این ترتیب خشت سینمای ما کج گذاشته شد و دستاوردهای این دستگاه چیزی جز مردم ستیزی و تحقیر و تخریب فرهنگ عظیم این کشور نبود.
اما یک فرصت تاریخی باعث شد که به راست کردار شدن این پدیده امیدوار شویم؛ انقلاب اسلامی طلیعه و نقطه امیدی شد برای ساختن عالمی دیگر و آدمی دیگر که سینما هم به عنوان یکی از ساخته های دوست داشتنی آدم و عالم از این قاعده مستثنی نبود.
این شد که «سینما» را خواستیم و زشتی ها و پلشتی های آن را طرد کردیم. پس از آن به همه دنیا ثابت کردیم که می توان سینمای منهای خشونت و بی اخلاقی داشت و این ، همه افتخار سینمای ما بوده است.
اما باز هم بادهای هرزه گرد به جان نهال تازه نوپای سینمای ما افتادند و خواستند مثل قبل از انقلاب، قامت آن را کج کنند. حکایت عجیبی است، همان طور که پیاده نظام استعمار و استبداد در اعصار گذشته، خشت سینمای ایران را کج گذاشتند، در دوره ما نیز تتمه آن ها دست به چنین کاری زدند. مصداق آن هم بسیار عیان است؛ عطاءالله مهاجرانی سردمدار همین گروه بود که سینمای نوپای ایران را دوباره «پیر» و فرتوت کردند.
بین این افراد و کسانی که در دوران قاجار سینما را به آن شکل نامیمون وارد ایران کردند و در دوران حاکمیت پهلوی سینمای فاسد را شکل دادند، شباهت فکری و ایدئولوژیک بسیاری است.
خلاصه این که بهار سینمای ایران دوباره خزان شد.
به همین دلیل برای احیای دوباره این بهار، باید همانند ابتدای انقلاب باز هم «سینما» را حفظ کنیم و رذالت و پلشتی های آن را بزداییم. نقش و انتظاری هم که در این میان از جشنواره فیلم فجر می رود این است که با این هدف، سینما را دوباره تعریف کند. این که جشنواره فجر را نوروز سینمای ایران می دانند یک شعر یا جمله ادیبانه نیست، عبارتی حکیمانه است. به همین معنی که مانند بهار که از پس خزان می آید و روزگار جدیدی را برای بشر رقم می زند، جشنواره فجر هم باید در هر دوره اش شکل و شمایلی تازه و متفاوت از آنچه بوده را متجلی سازد.
هرچند بادهای پرهیاهو بسیارند؛ تاجران و وطن فروشان سینمایی (که برای جشنواره های ضد ایرانی می سازند)، نشریات تخصصی، هنرمندنماها و فشارهای دیگری که برای نصیب خود، قامت این نهال را خم می کنند. اما شدیدا اعتقاد داریم که سینمای ایران یک واقعیت قدرتمند است که می تواند با تکیه به پشتوانه شکست ناپذیر مردم و دین و تعمیق ریشه های خود در خاک حاصل خیز این سرزمین، از هر تندبادی در امان بماند. برای خلق و آفرینش دوباره سینما، حتی یک لحظه هم سازش نخواهیم کرد و دست از انتقاد و حمله به موانع موجود دست برنمی داریم. توقع ما از سینما خیلی بالاست و به راحتی راضی نمی شویم. ما هم ساختار زیبا می خواهیم و هم محتوای غنی؛ می خواهیم در تاریکی تماشاخانه ها هم نمایش ببینیم و هم نیایش. در عین این که از سینما داستان سالم و دقیق و ظریف و استغراق کننده می خواهیم، تکریم و تعظیم ارزش های الهی و انسانی را و تخریب پلیدی ها و بدی ها را خواستاریم. و این توقع ما از جشنواره فیلم فجر است. هر سال به امید دیدن و رسیدن به تعریف تازه و متناسب با نام «فجر» به جشنواره می آییم.
برخی مواقع ناراحت و دل سوخته می شویم که چرا هنوز برخی فیلمسازان ما از قافله عقب هستند. گاهی نیز امیدوار می شویم، اما قانع نه. و فیلم های نادر و کمیابی هم هستند که نشانی از تلاش برای شکستن قالب های پوسیده و کلیشه ای و در انداختن طرحی نو دارند. فیلم هایی که می توان لقب خط شکن به آنها داد و همان ها هم آبروی سینمای این دیار هستند. امثال «نفوذی»، «ملک سلیمان» و «طلا و مس» از این دست هستند. و مطمئنیم که در جشنواره امسال نمونه هایی از سینمای خط شکن را - که در پی تعریف متفاوتی از سینما هستند - خواهیم دید. هرچند که برخی نشریات تخصصی با کاغذهای گلاسه یا سیاه و سفید خود حاضر نشوند سخنی از این گونه آثار به میان آورند. این یادداشت در روزنامه کیهان چاپ شده است. http://arashfahim.blogfa.com/post-279.aspx